قدم پنجم

چگونگی دقیق خطاهایمان را به خود ، یک شخص دیگر و خداوند اقرار کردیم .

کتاب پایه به ما می گوید قدم پنجم فقط خواندن قدم چهارم نیست . اما می دانیم که خواندن قدم چهار برای شخصی دیگر مطمئنا قسمتی از قدم پنجم می باشد . پس بقیه آن که فقط شامل خواندن تنها نمی باشد ، چیست.

باقی مانده آن اقراری است که ما نزد ، خداوند ، مهربان و شخصی دیگر می کنیم ، که باعث دست یافتن ما به رشد روحانی نهفته در این قدم می گردد . ما از قبل تجاربی در رابطه با اقرار کردن داریم . ما اقرار کرده ایم که دارای یک بیماری هستیم ، ما اقرار کرده ایم که به کمک نیاز داریم ، ما اقرار کرده ایم که نیرویی وجود دارد که می تواند به ما کمک کند . استفاده از تجربه حاصل از این اقرارها به ما در قدم پنجم کمک می کند.

اکثر ما پس از به پایان رساندن قدم چهارم ، با این باور که قسمت سخت کار را انجام داده ایم احساس راحتی خاصی کردیم ، اما سریعا دریافتیم که ما هنوز قدم پنج را بر نداشته ایم . تازه زمان شروع ترس های مان بود.

بعضی از ما می ترسیدم که راهنمای مان ما را از خود براند یا در موردمان قضاوت کند . بعضی دیگر دو دل شدیم . با این فکر که نمی خواهیم زیادتر از حد مزاحم راهنمای مان شویم . ما مطمئن نبودیم که آیا می توانیم به راهنمای مان اعتماد کنیم و اسرارمان را نزد خود نگه دارد.

ما احتمالا نگران آن هستیم که ترازنامه ما ممکن است چه چیزهای را آشکار کند . ممکن است چیزی از نظر ما پنهان بماند ، و راهنمای مان خیلی راحت روی آن انگشت گذارد ، که احتمالا مورد خوبی هم نخواهد بود . بعضی از ما از این می ترسیدیم که احساسات قدیمی دوباره زنده شوند ، و فکر می کردیم که زیر و رو کردن گذشته اصلا چه فایده ای دارد. بعضی از ما احساس می کردیم تا وقتی که ترازنامه خود را با صدای بلند نخوانیم محتویات آن واقعی نخواهد بود .

اگر کلیه احساسات مان را درباره قدم پنجم بررسی کنیم ، ممکن است دریابیم که انگیزه ادامه این فرآیند با امید به بهبودی بیشتر نیز در ما وجود دارد . ما در مورد کسانی که می دانیم قدم پنجم کار کرده اند ، فکر می کنیم . ما اصالت و توانایی آن ها در برقراری رابطه با دیگران ستایش می کنیم . آن ها همیشه فقط درباره خود صحبت نمی کنند ، آن ها از احوال دیگران هم جویا می شوند و به جوابی که می شنوند واقعا  اهمیت می دهند. اگر از آنها بپرسیم که چگونه این همه در مورد ایجاد رابطه با دیگران آموخته اند ، آن ها احتمالا جواب خواهند داد : از زمانی که شروع به کارکرد قدم پنجم نموده اند.

اکثر ما که قبلا قدم چهار و پنج را کار کرده ایم می دانیم که این فرآیند همیشه باعث ایجاد تغییر می گردد . به زبان دیگر ما می بایست از رفتار قدیم خود دست برداریم ، حتی اگر مطمئن نباشیم که تمایلی به این کار داریم یا نه . از طرف دیگر ، اکثر ما می دانستیم که باید تغییر کنیم ، اما می ترسیدیم که نتوانیم .

ما به دو چیز نیاز داریم تا بتوانیم شروع به کارکرد قدم پنج کنیم ، شهامت و حس اعتماد به فرآیند بهبودی . اگر ما هر دو این ها را داشته باشیم قادر خواهیم بود ، بهتر و مشخص تر با ترس های مان روبرو شویم و آن اقراری که لازمه این قدم است را انجام دهیم.

قدم پنجم ، کلید آزادی است و به ما اجازه می دهد که در زمان حال و پاک زندگی کنیم . در میان گذاشتن چگونگی دقیق خطاهایمان به ما آزادی زندگی می دهد . بعد از برداشتن قدم چهارم دقیق ، با محتوای ترازنامه خود روبرو می شویم .به ما گفته اند که اگر بخواهیم این نقص ها را مخفی کنیم ، ما را دوباره به مصرف خواهند کشاند . رها نکردن گذشته ، از زندگی بیزارمان می کند و نمی گذارد نقش خود را در مسیر زندگی تازه مان ایفا کنیم . در صورتی که ما در برداشتن قدم پنجم صادق نباشیم ، همان نتایجی را که از ناصادقی های گذشته خود گرفته ایم ، دوباره خواهیم گرفت .

قدم پنجم پیشنهاد می کند که چگونگی خطاهای خود در برابر خداوند ، خود و یک انسان دیگر اقرار کنیم . ما به خطاهای خود توجه کرده و پس از برسی الگوهای رفتاری خود ، شروع به دیدن زوایای تاریک بیماری خود کرده ایم . حال در نشستی ، ترازنامه خود را با صدای بلند ، با یک نفر دیگر در میان می گذاریم .

نیروی برتر ما ، در قدم پنجم ، همراه ما خواهد بود . ما کمک لازم را دریافت کرده و آزادی رویارویی با خود و یک انسان دیگر را خواهیم داشت . برای ما اقرار به چگونگی دقیق خطاهای مان نزد نیروی برترمان ، ضروری به نظر نمی رسید و دلیل می آوردیم که << خدا همه چیز را خودش می داند.>> با آن که او همه چیز را می داند ، اما اقرار باید از زبان ما باشد ، تا موثر واقع شود . قدم پنجم فقط بازخوانی قدم چهارم نیست.

ما سال ها از توجه به چهره واقعی خود اجتناب می کردیم . از خودمان خجالت می کشیدیم و خود را از بقیه دنیا جدا می دانستیم . اکنون که قسمت شرم آور زندگی خود را به بند کشیده ایم ، می توانیم با اقرار و روبرو شدن با آن ، از لوث وجودش پاک کنیم . غم انگیز است اگر تمام آن ها را بنویسیم و بعد به داخل کشوی میز بیندازیم . این نقص ها ، در تاریکی رشد می کنند و در پرتو نور می میرند.

قبل از پیوستن به معتادان گمنام ، احساس می کردیم هیچ کس نمی تواند کارهایی که ما انجام داده بودیم را ، درک کند . می ترسیدیم که اگر باطن خود را آشکار کنیم ، طرد شویم . اکثر معتادان از این مسئله رنج می برند . ما متوجه شده ایم احساس ، واقع بینانه نبوده و اعضای انجمن ، ما را به خوبی درک می کنند.

ما باید کسی را که قرار است قدم پنجم مان را بشنود به دقت انتخاب کنیم . باید مطمئن باشیم که از جریان کار ما اطلاع دارد و می داند که چرا آن را انجام می دهیم . با آن شرایط مشکلی برای انتخاب شخص مورد نظر وجود ندارد ، اما اعتماد به او بسیار مهم است . تنها چیزی که ما را حاضر به برداشتن جدی این قدم می کند ، اطمینان کامل به درستی و معتمد بودن اوست . بعضی از ما قدم پنجم را با یک شخص کاملا غریبه برمی داریم . در حالی که برخی دیگر انتخاب یکی از اعضای انجمن معتادان گمنام را ترجیح می دهیم . ما می دانیم که یک معتاد دیگر ، کمتر ممکن است در مورد ما با تعبیر نادرست ، یا کم لطفی قضاوت کند.

وقتی انتخاب خود را کردیم و با شخص مورد نظر تنها شدیم ، با تشویق او شروع می کنیم و از آن جا که مسئله مرگ و زندگی در بین است ، بنابراین می خواهیم قاطع ، صادق و دقیق باشیم.

بعضی از ما سعی کردیم قسمتی از گذشته خود را مخفی کنیم . فکر می کردیم می توانیم راه ساده تری برای رویارویی با احساسات درونی خود پیدا کنیم . ممکن است فکر کنیم که نوشتن در مورد گذشته کافی است . اما ، نمی توانیم بهای این اشتباه را بپردازیم . این قدم ، از اعمال و انگیزه های ما پرده برداری می کند . نمی توانیم انتظار داشته باشیم که این چیزها خود به خود بر ملا شوند . سرانجام از خجالت گذشته بیرون می آییم و می توانیم در آینده از احساس گناه اجتناب کنیم .

ما طفره نمی رویم و کار امروز را به فردا نمی اندازیم . باید قاطع باشیم و واقعیت را تمام و کمال در اسرع وقت و به سادگی بیان کنیم . خطری که همیشه وجود دارد این است که در مورد خطاهایمان اغراق کنیم . به همان نسبت اگر نقش خود را موجه یا کم اهمیت جلوه دهیم ، باز هم به استقبال خطر رفته ایم . به هر حال ما هنوز می خواهیم خودمان را خوب جلوه دهیم .

معتادان معمولا زندگی شان سری است . ما سال های درازی سعی می کردیم کمبود اعتماد به نفس مان را با مخفی شدن در پشت ظاهری بدلی که بتواند مردم را گول بزند پنهان کنیم . متاسفانه بیش از هر کس خودمان را گول زدیم . با آن که معمولا از خارج جذاب و متکی به نفس به نظر می رسیدیم ، اما در واقع در درون ، شخصیت سست و متزلزلی را مخفی می کردیم . نقاب ها باید کنار برود . ترازنامه خود را همان طور که نوشته ایم بدون از قلم انداختن هیچ مطلبی می خوانیم .

این قدم را همچنان با صداقت و دقت به آخر ادامه می دهیم . مشارکت در مورد اسرار و خلاصی از سنگینی بار گذشته ها ، باعث می شود که ما بتوانیم راحت نفس بکشیم .

معمولا وقتی این قدم را با کسی مشارکت می کنیم ، شنونده هم قسمتی از داستان خود را با ما در میان می گذارد . متوجه می شویم که منحصر به فرد نیستیم . با پذیرفته شدن توسط مخاطب مورد اعتمادمان ، می بینیم همان طور که هستیم ، می توانیم قابل قبول باشیم .

شاید ما هرگز نتوانیم تمام اشتباهات گذشته خود را به یاد بیاوریم ، اما به هر حال بهترین و بیشترین سعی خود را می کنیم . در این مرحله ، شروع به تجربه احساساتی واقعی با ماهیت روحانی می کنیم . اگر زمانی فرضیه های روحانی داشته ایم ، حال بیدار شدن در دیاری حقیقتا روحانی را آغاز می کنیم . تجزیه و تحلیلی که در ابتدا از خود می کنیم ، معمولا تعدادی از الگوهای رفتاری ما را برملا می کند که شاید از آن ها خوش مان نیاید  ، اما رویارویی با این الگوها و بیرون آوردنشان از تاریکی این امکان را فراهم می کند که بتوانیم بطور سازنده ای با آنها روبرو شویم . ما نمی توانیم این تغییرات را به تنهایی بوجود آوریم و نیاز به کمک خداوند ، بدان گونه که او را درک می کنیم و انجمن معتادان گمنام خواهیم داشت .

(برگرفته شده از کتاب راهنمای کارکرد و کتاب پایه معتادان گمنام )

از تجربیات اعضاء معتادان گمنام در مورد قدم پنجم داخل  تالار گفتگوی معتادان گمنام بازدید نمائید.

درباره معتادان گمنام منطقه یک ایران